شهید عبدالحمید دیالمه حدود ۴۰۰ ساعت سخنرانی داشت که برخی از آنها به صورت کتاب منتشر شده است.
انتظار ضابطه حرکت بر صراط مستقیم، امام، ضابطه حرکت بر صراط مستقیم، مذهب در بوته تاریخ، ولایت فقیه، توکل ضابطه حرکت بر صراط مستقیم، اسلام، قدرت بزرگ فردا، زهد ضابطه حرکت بر صراط مستقیم، اسلام و مبارزات ضد امپریالیستی، انسان در قالب زمان، ربوبیت معرکه اصلی انبیاء، طراح هدایتی، مرجعیت و روحانیت، ضابطه حرکت بر صراط مستقیم، از خود بیگانگی جامعه، صبر، ضابطه حرکت بر صراط مستقیم، قضا و قدر، ضابطه حرکت بر صراط مستقیم، فقر، ضابطه حرکت بر صراط مستقیم، آزادی چیست؟، صیرورت انسان بر صراط مستقیم و موقعیت زن در جامعه اسلامی از جمله کتاب های شهید والامقام عبدالحمید دیالمه است.
در ادامه گزیده ای کتاب های این شهید آمده است:
- خود انتظار از رسیدن به هدف موقتی و قطع شدنی، متعالی تر و لذت بخش تر است.لذا در این انتظار هدف نباید در دسترس، بلکه باید متعالی باشد. در غیر این صورت جوش و خروش انسان به یأس و سردی مبدل می شود. …..اگر ما منتظر واقعی هستیم و معتقدیم میخواهیم جامعه ای با شرایط خاص برای رسیدن به هدفی متعالی بسازیم، اولین چیزی که باید متحول شود درون خود ماست.( گزیده ای از کتاب انتظار ضابطه حرکت بر صراط مستقیم)
- انسان دائماً به دنبال این است که بداند در انتهای مسیر زندگی به کجا میرسد. مذهب دستورالعملی است که همراه انسان فرستاده شده و انسان با به کاربردن آن میتواند نیروهای درونی خود و چگونگی استفاده از آنها را بشناسد. انسان بدون عامل مذهب نمیتواند درست حرکت کند؛ یا دچار افراط میشود یا تفریط. مذهب برای انسان هدف را مشخص میکند و همه نیروها را در رسیدن به آن هدف منسجم مینماید .( گزیده ای از کتاب مذهب در بوته تاریخ)
- مفهوم ولایت فقیه مطلب جدید و تازه ای نیست، اصل ولایت فقیه برای همه افراد متخصص فن و یا به تعبیر دیگر، برای علما و مجتهدان، کاملا محرز و قطعی است و آنچه تا به حال درباره اش بحث شده و می شود، درباره حدود و اختیارات آن است.اگر هرگونه اشکال یا ایرادی در شخص ولی فقیه پیش آمد، نمی توانیم بگوییم: "نباید اصل ولایت فقیه در قانون اساسی باشد" و یا "وجود ولایت فقیه در قانون اساسی استبداد است"؛ بلکه به دنبال انتخاب بهترین فرد برای این کار می رویم. (گزیده ای از کتاب ولایت فقیه)
- از امام رضا (ع) پرسیدند " ما حدّ توکل؟" حد توکل چیست؟ امام (ع) آنجا شرح می دهند: " فقال لی: ان لا تخاف مع الله احداً" حد توکل این است که از هیچ کس به جز خدا نترسید. ما فکر می کنیم مسئله ساده ای است.هنوز تصور میکنیم اگر بخواهیم سخن حقی بگوییم، ضربه می خوریم و سقوط می کنیم؛ چون تکیه گاه فکری ما درست نیست و چون مفهوم توکل را باور نکرده ایم .( گزیده ای از کتاب توکل ضابطه حرکت بر صراط مستقیم)
- اگر استکبار جهانی نتواند اینجا را کنترل کند، اگر نتواند ایران را سرکوب کند، از این پس، اسلام حاکم است؛ یعنی آن ها اسلام را قدرت فردا می بینند، نه به عنوان کشور ایران در محدوده ای که فقط نفتشان را تأمین کند. به همین دلیل است از این مرجله به بعد کار استکبار جهانی و برنامه ای که پیاده می کند این است که از ایجاد چنین قدرتی جلوگیری کند و اجازه ندهد اسلام به عنوان ابرقدرت مطرح شود.( گزیده ای از کتاب اسلام، قدرت بزرگ فردا)
- وقتی به روایات مراجعه می کنیم، میبینیم درباره زهد این چنین توضیح می دهد: "الزهد کله بین کلمتین من القرآن" زهد محصور در بین دو مفهوم شده است؛ به این ترتیب که خداوند می فرماید:"لکیلا تأسوا علی مافاتکم" زهد یعنی برگذشته و آنچه از دست رفته است،تأسف نخورید. این یک طرف قضیه است. از آن طرف هم می گوید:"و لا تفرحوا بما آتاکم" و از آنچه در اختیارتان هست و به دست آورده اید شادمان نباشید. البته منظور این آیه نوعی از شادی است که قرآن آن را می کوبد و می گوید غلط است. .( گزیده ای از کتاب زهد ضابطه حرکت بر صراط مستقیم)
- اگر قرآن برای هدایت بنده و شما و دیگران کافی بود، لازمه اش این بود که همه ما بر اساس یک مشی حرکت کنیم. بنابراین قرآن برای هدایت لازم است؛ اما کافی نیست و برای هدایت یافتن، به عامل دیگری هم نیاز داریم؛ یعنی عامل دیگری باید به این قرآن بچسبد تا در مجموع، وسیله و الگوی حرکت ما باشد. در زمان حیات پیامبر (ص)، چه عاملی در کنار قرآن قرار دارد؟ خود پیامبر (ص). یعنی در زمان بعثت، قرآن همپای خود پیامبر(ص) راه هدایت است. بعد از پیامبر(ص) تکلیف ما چه خواهد شد؟ اگر ما پذیرفتیم که در کنار قرآن باید تفسیر کننده ای با او اتصال پیدا کند تا برای ماه راه هدایت و الگو باشد، باید بدانیم که چه کسی بعد از پیامبر(ص) این وظیفه را انجام می دهد.(گزیده ای از کتاب : امام، ضابطه حرکت بر صراط مستقیم)
- اسلام تفکر فردی را به تفکر اجتماعی تبدیل می کند و ابعادش را گسترش می دهد. یعنی اگر ما تا دیروز در محدوده خودمان می اندیشیدیم، این تفکر باید گسترش یابد و در محدوده بازتری مطرح شود و افراد بیشتری را در بربگیرد و از مرز ناسیونالیسم بگذرد. اگر محدوده دیدگاه ها و هدف ما در سطح عبودیت الله و مبارزه با طاغوت گسترش یابد، آنچه کنار این دیدگاه باقی می ماند فقط وسیله است یعنی من کُرد، خودم را جدا از بلوچ بلوچستان یا جدا از فارس ساکن تهران یا خراسان نمی بینم. اما همین مطرح کردن مسئله خودمختاری، گویای این خودبینی در ذهن ماست. آن ها از ایران نمیترسند، بلکه واهمه آن ها از اسلام است. چون میبینند ابر قدرتی در حال ظهور است که می تواند در برابر آمریکا بایستد؛ دیگر یک کشور نیست بلکه نیرویی است که در میان افراد وجود دارد و آن ها هم نمی توانند بفهمند این نیرو چیست. (گزیده ای از کتاب اسلام و مبارزات ضد امپریالیستی)
- قرآن می فرماید:" لقد خلقنا الانسان فی کبد" ما انسان را در فشار، رنج، سختی، درد و تنگنا آفریدیم؛ رنج و فشاری که در خداوند در قرآن می فرماید چیست؟ تنگناهایی که هیچ گاه در زندگی مرتفع نمی شود و تا انتها باقی می ماند به چه معناست؟ مطالب بسیار متنوعی در تفسیر این واژه بیان شده است. فشارهای و دردهایی که انسان در ابتدای به دنیا آمدن خود تجربه می کند، از ساده ترین و ابتدایی ترین آن هاست. بنده احتمال می دهم آن رنجی که برای انسان از همه مشکل تر است، مسئله زمان است. البته منظور تسلط جبری زمان و اینکه انسان نمی تواند از آن خارج شود، نیست، بلکه منظور این است که انسان در مجموعه زمان قالب گیری شده و خارج از بعد زمان مفهومی ندارد. او با این بدن مادی نمی تواند خارج از بعد زمان وجود داشته باشد. ما در داخل بعد زمان قالب گیری شده و جریان پیدا می کنیم. این زمان برای انسانی که یک بعد او بعد مادیت است، دردآور و زجر آور است؛ زیرا انسان به واسطه بعد مادیش، تمایل به "بودن" دارد اما بعد معنویش او را به "شدن" می خواند. انسان بین این دو بعد متعارض گرفتار شده است و تمام کوشش او بر این است که بتواند زمان را متوقف کند زیرا تمایل به بودن دارد. (گزیده ای از کتاب انسان در قالب زمان)
- تمام دعوای مستکبرین و اولیا از ابتدا تا امروز، نه درباره خالق بودن الله است، نه درباره رزاق بودنش و نه درباره دیگر صفات الهی. هیچکدام از آن ها نمی گفتند که ماروزی می دهیم. تمام بحث بر سر ربوبیت است. اینها مدعی اند که ما به علت آنکه پروردگار این مردمیم و پروردگار بودن را از خالق بودن جدا می کنند، می گویند ما باید قانون را برای این بشر تدوین کنیم، و وقتی قانون در اختیار آن ها قرار بگیرد، دقیقا همان ضوابطی است که فرعون می خواست و نمرود می خواست؛ تمام سیستم های فکری و ایدئولوژیک انسانی در شرایط فعلی، عینا همین مطلب را میخواهند. اما وقتی خداوند می خواهد صحبت کند، می گوید: نه ای انسان! ربّ تو ، یعنی کسی که باید برای تو قانون بگذارد، کسی که باید برنامه زندگیت را معین کند، زیست وجودی ات را معین کند و بعد بگوید که به چه شکلی باید عمل کنی... همان کسی است که نسبت به طبیعت ربوبیت دارد. هر کسی که خالق توست، ربّ تو هم هست.( گزیده ای از کتاب ربوبیت معرکه اصلی انبیاء)
- اگر ما بتوانیم محک ها و معیارهایی را تعریف کنیم، به راحتی می توانیم ایدئولوژی ها ، مکاتب و نظریات را بسنجیم. آیا چنین روش تحقیقی وجود دارد؟ پاسخ مثبت است. در بین همه طرز تفکر ها و ایدئولوژی ها، یک ادعای مشترک وجود دارد و آن این است که ما در مکتب خود طرح هدایت بشر را مطرح کرده ایم و این طرح در نهایت به هدایت بشر منتهی می شود. بنابراین بهترین راه این است که ببینیم طراح هدایتی، یعنی کسی که می خواهد چنین طرحی را ارائه دهد و چنین قانونی را تدوین کند، چه کسی می تواند باشد. ( گزیده ای از کتاب طراح هدایتی)
- دربرهه ای از زمان و در مرحله ای از دوران مبارزات قرار گرفته ایم که همه دشمنان علیه سه موضوع اساسی متمرکز شده اند و نوک تیز حمله شان را روی این سه موضوع گذاشته اند و می کوشند با قدرت هر چه تمام تر این سه را از بین ببرند. اولین موضوع،" امامت" است. یعنی امام معضو در کنار قرآن. موضوع بعدی، "اجتهاد" و همان چیزی است که به عنوان "مرجعیت" می شنوید و مرحله بعدی اس هم "روحانیت" است. اگر این سه موضوع فلج بشود، قاعدتا دشمنان به آنچه می خواهند، می رسند. تقریبا همه گروه ها و حرکت های به اصطلاح ضد امپریالیستی که بعد ها مشخص شد خودشان دست در دست امپریالیسم دارند، ولی با چهره ای متفاوت در صدد انجام این هدف هستند. چون امروزه امپریالیسم در شکل خاصش فقط با چهره سرمایه داری جلوه پیدا کرده است؛ در صورتی که این چنین نیست و چهره های دیگری هم می تواند داشته باشد. . ( گزیده ای از کتاب مرجعیت و روحانیت)
- فردی که معتقد به همراهی شفیعان در آن دنیاست، می داند و باور دارد که در اینجا هم باید با آنها همراه باشد. اگر در اینجا با امام همراه بود، می تواند حدس بزند یا احتمال بدهد یا امید داشته باشد که در مراحل بعدی، اگر وزنه هایی که با خود می برد، کم و کاستی داشت، امام مقداری به او کمک می کند. پس به این ترتیب جامعه و افراد آن به امید شفاعت، در گناه و خطا و اشتباه تجرّی پیدا نمی کنند. (گزیده ای از کتاب شفاعت، ضابطه حرکت بر صراط مستقیم)
- پیش از سلطه ماشین بر جوامع غربی، مفهوم الیناسیون به زوشنی و سادگی امروز قابل فهم نبود، اما پس از رنسانس و زمانی که سایه شوم ماشینیسم در جوامع اروپایی و غربی گسترده شد، انسان غربی احساس کرد که دارد از خودش بیگانه می شود، خود را می بازد و تبدیل به یکی از پیچ و مهره های ماشینی می شود که خودش ساخته است. زمانی که فرد با ماشین برخورد می کند، گویی هم وجودش بازیچه آن می شود و میان چرحش چرخ های آن، درست مانند دستگاهی مکانیکی حرکت می کند و او برای تسلط بر ماشینی که خودش ساخته است، از خود نقشی ندارد. از همین جا سرفصلی گشوده شد تا عوامل دیگری که موجب الینه شدن یا از خود بیگانگی انسان می شود، مورد توجه قرار گیرد. در مورد ماشینیسم، نتیجه سلطه ماشینیسم بر جوامع غربی همان چیزی بود که " دور حماقت" شناخته شده است. (گزیده ای از کتاب از خود بیگانگی جامعه)
- صبر اسلامی شیعی از نوع صبر تخدیری نیست و هر کس می خواهد روی صراط مستقیم حرکت کند این صفت باید به عنوان کلمه الهی در او تبلور عینی پیدا کند تا صابر بودن را خصیصه ای برای او بدانیم. در قرآن و روایات و احادیث، هر جا که توصیه ای برای صابر بودن هست، بحبوحه ای از مبارزه ای هم هست و معمولا هم صبر کردن در گرماگرم کار و حرکت، بسیار مشکل خواهد بود؛ در غیر این صورت و در حالت معمولی که هیچ گونه درگیری وجود ندارد، قاعدتا صبر کردن هم کار معمولی و ساده ای است. به همین دلیل، قرآن درباره پیامبران و کسانی که در مسیر پیامبران حرکت می کنند و آنان را یاری می دهند و کمک کارشان در مبارزات و به کار بستن دستورات الهی در جامعه هستند، چنین می فرماید:"و کاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر". انسان برای گذشتن از روی راهی که باریک و خطرناک و لغزنده است و هر لحظه امکان سقوط از روی آن وجود دارد، علاوه بر هم صفاتی که قبلا برشمردیم، باید صابر هم باشد. باید توانایی مهار خودش را داشته باشد. جوانب را ببیند و محیط هایی را که نمی تواند از آن ها بگذرد، دور بزند و از محیط دیگری پیش برود. در این مقطع، یک چیز به او کمک می کند و آن این است که از نظر اسلام و مکتب اهل بیت(ع) مهم نیست که می تواند نتیجه برنامه هایش را ببیند یا نه. (گزیده ای از کتاب صبر، ضابطه حرکت بر صراط مستقیم)
- مفاهیمی که ما امروز از قضا و قدر می شناسیم، معمولا مترادف با بخت و اقبال، شانس و مفاهیم عوامانه ای از قبیل سرنوشت یا پیشانی نوشت است یا اعتقاد به این که آنچه را در این مسیر باید انجام بدهد از قبل معین شده و آخر کار هم چیزی جز حرکت جبری انسان در مسیری معین باقی نمی ماند. مفهوم قضا و قدر با آنچه به غلط در اذهان ما جای گرفته بسیار فاصله دارد و مفهوم صحیح این کلام چیز دیگری است. در قرآن و روایات معصومین(ع) قضا به معنی"فرمان الهی" و قَدر به معنی " اندازه گیری هایی که برای احکام قرار داده شده" به کار رفته است. پس برای اینکه بتوانیم روی این مسیر حرکت کنیم تعدادی قوانین تثبیت شده و اندازه گیری های خاص وجود دارد.(گزیده ای از کتاب قضا و قدر، ضابطه حرکت بر صراط مستقیم)
- آن فقری که پیامبر (ص) به آن افتخار می کنند چیست و کدام است؟ در جامعه شرک زده، در جامعه ای که معیار توحید اجرا نشده، افرادی که برنامه و حرکتشان برخلاف عموم است ، مسلما از بخشی از موهبت ها برخوردار نیستند و این محرومیت دقیقا شکلی فقیرانه دارد. هر فردی که چنین محرومیتی داشته باشد، به فقرش افتخار می کند. افرادی که به دنبال حق می گردند و در کنار حق ایستاده اند، از برخی امکانات برخوردار نیستند و محروم هستند و در جامعه حالتی فقیرانه دارند. جامعه محرومیتهای را به این ها تحمیل کرده است؛ ولی اینان در سیستم کاری شان اهمیتی به آن نمیدهند و این فقر برایشان مهم نیست؛ زیرا خودشان چنین فقری راخریده اند و این فقر زمینه ساز حرکت آنان است.(گزیده ای از کتاب فقر، ضابطه حرکت بر صراط مستقیم)
- ما نمی توانیم حدود آزادی های بشری را تعیین کنیم چون ما اعرف به مصالح بشری نیستیم. حداکثر آگاهی ما، آگاهی به تمایلات مردم است نه به مصالح مردم. ما فقط می دانیم مردم چه چیزی را دوست دارند اما نمی دانیم چه چیزی به صلاح مردم است. ما نگاه می کنیم می بینیم مردم از یک چیزی خوششان می آید، می گوییم برایشان تصویب کنید، در صورتی که ما باید نگاه کنیم ببینیم که چه چیزی مصلحت عامه است و آن را تصویب کنیم. آیا ما مصالح عامه را می دانیم؟ نه، نمی دانیم. آیا غیر از خدا، کسی مصالح دقیق را می داند؟ یقینا نمی داند. چرا؟ زیرا او نسبت به هر چیزی محیط است و تمام زوایای آن را می شناسد. (گزیده ای از کتاب آزادی چیست؟)
- انسان در محدوده زمان قالب ریزی شده و به واسطه بعد مادی اش، دائم سرمایه هایش را می بازد. اگر انسان این توانایی را نداشته باشد که به وسیله بعد معنوی خود، این زیان کاری را جبران کند، آنچه هدف از خلقت بشر بوده با حرکت زمان محقق نخواهد شد. اما اگر قرار شود که از این محدوده قالب گیری شده خارج شودباید به نوعی "شدن" دست بزند و برای این "شدن" که در مفهوم بسیار وسیع تر با اصطلاح "صیرورت" مطرح می شود، نیازمند یکسری ضوابط است و اگر آن ضوابط در اختیار انسان نباشد، یا در حالت رکود باقی می ماند یا در حرکتش به انحراف کشیده می شود. مهمترین عاملی که برای "شدن" انسان اهمیت بسیار دارد، چیستی و چگونگی "راهی" است که در آن حرکت می کند. به همین دلیل وقتی منطق اسلام را در مسیر این راه دنبال می کنیم، میبینیم که اسلام چیزی را با عنوان "صراط مستقیم" به ما معرفی می کند و در تعریف مفهوم این صراط مستقیم می گوید که این راه و این صراط "ادقّ من الشّعر و من حدّ السّیف" یعنی از مو باریکتر و از لبه شمشیر برنده تر است و این راه از موباریکتر و از لبه شمشیر برنده تر بر پرتگاهی به نام دوزخ زده شده است؛ لذا در هنگام عبور از روی این صراط، ارزش افراد فهمیده می شود. (گزیده ای از کتاب صیرورت انسان بر صراط مستقیم)
- اگر قانون اساسی ما فصل مشخصی را برای زن باز می کند و امور خاصی را در مورد او جدا می کند به این دلیل نیست که بنیاد اساسی زن و مرد در ساختار کلی پدیده های جهانی باهم در تضاد است؛ بلکه به این دلیل است که تا امروز هیچ موجودی به اندازه ی زن تحقیر نشده و به استضعاف کشیده نشده است. لذا باید مجددا زمینه های ارزش سازی را برای او بیان کرد تا این موجودی که این همه علیه او توطئه شده، احیا شود. (گزیده ای ا زکتاب موقعیت زن در جامعه اسلامی )